ارائه یک سخنرانی موفق یکی از دغدغه های جدی بسیاری از مردم است. بسیاری از افراد از دوران مدرسه و دانشگاه برای ارائه مطلب در مقابل عده ای از مستمعین دچار مشکل هستند و در شرایطی چون ارائه پایان نامه های دانشجویی و همچنین ارائه سخنرانی در یک جمع عمومی یا متخصصان یک موضوع و همچنین ارائه و معرفی یک محصول در برابر مشتریان نمی توانند به درستی عمل کرده و با استرس فراوانی که دارند نتیجه مطلوبی را نمی توانند کسب نمایند و ارائه آن ها نیز به صورت مناسبی نخواهد بود. از این جهت آشنایی با راهکارهای غلبه بر استرس سخنرانی می تواند بسیار به کمک این افراد بیاید. در واقع می توان با قاطعیت گفت استرس و ترس از سخنرانی در مقابل دیگران یک مشکل غیر قابل حل نیست که چون در فردی وجود داشته باشد، باید تا پایان عمر نیز با وی همراه گردد. از این رو می توان با انجام تمرینات متنوع و اصولی و همچنین آموزش نکاتی کلیدی، مهارت غلبه بر استرس سخنرانی را در هر فردی تقویت کرد. در این مطلب قصد داریم برخی از کاربردی ترین راهکارهای غلبه بر استرس سخنرانی را معرفی نماییم.
در حقیقت یکی از کارهایی که می تواند در غلبه بر استرس سخنرانی تاثیر گذار باشد، انجام هر گونه کار انگیزشی روی خود است. یکی از دم دستی ترین این راهکارها با خود حرف زدن و تلقین این موضوع است که فرد می تواند از پس این کار بر بیاید. مرتب خطاب قرار دادن خود بر طبق نتایج تحقیقات انجام شده یک کار بسیار موثر برای بالا بردن حس اعتماد به نفس و موفقیت در انجام کارها به ویژه ارائه یک سخنرانی موفق می باشد. بالا بردن اعتماد به نفس باعث می شود انسان خود را باور کرده و ترس های ناشی از احتمال وجود ضعف و عدم توانایی را در خود کنار بگذارد. انسان همواره باید در انجام هر کاری از جمله سخنرانی این موضوع را از ته دل باور کند که برای این کار توانایی کافی و قابلیت های مورد نظر را دارد. این نگرش مثبت و تلقین من می توانم می تواند یک فرد را در مواجهه با چالش ها بسیار محکم کرده و بدون مشکل به موفقیت رهنمون سازد.
ورزش پیش از سخنرانی
بسیاری از سخنرانان موفق طبق تجربه دریافته اند که ورزش در صبح روز سخنرانی می تواند از طریق کاهش سطح استرس و ترس در موفقیت آن ها در ارائه سخنرانی بسیار موثر باشد. تحقیقات علمی انجام شده نشان می دهند که ورزش کردن، از طریق تغییر واکنش سیستم عصبی به استرس، میتواند به کاهش اضطراب در انسان کمک کند. به عبارت دیگر می توان گفت، اگر اجرای یک سخنرانی شما را با ترس و استرس مواجه می کند خود را در انزوا نجویید و روی ترس خود تمرکز نکنید، بالعکس از محیط بسته خارج شده و بدوید یا پیاده روی کنید تا فشار و استرس وارده روی خود را به شکل معنا داری کاهش دهید. ورزش موجب می شود اکسیژن به شکل بسیار بهتری به بدن برسد. در این شرایط سوخت و ساز و رسیدن خون به مغز نیز به شدت بهتر می شود و مغز انسان به خوبی می تواند در برابر شرایط اضطراب از خود واکنش مناسب نشان دهد.
یکی از اصلی ترین مواردی که می تواند یک سخنرانی را به سوی موفقیت ببرد علاوه بر فن بیان مناسب، زبان بدن و ژست های مناسب است که باعث می شود سخنرانی بر روی دیگران تاثیر گذارتر شود و هم سخنران حس اعتماد به نفس و قدرت بیشتری پیدا کند. این موضوع باید حتما در نظر گرفته شود و هرگز نباید ارزش زبان بدن نادیده یا دست کم گرفته شود. اگر شما از سخنرانی کردن در جمع افراد می ترسید، شاید فکر کنید که گوشه نشینی تا فرا رسیدن زمان سخنرانی می تواند به کاهش استرس شما کمک کند. اما بالعکس با این کار شما بیشتر اعتماد به نفس خود را از بین می برید و در ذهن خود، به خود تلقین و اعتراف می کنید که توانایی و قابلیت انجام سخنرانی را ندارید و نمی توانید از پس آن به صورت موفق بر بیایید. بدین منظور بهتر است که پاهایتان را کمی از هم باز کرده و دستان خود را روی پهلویتان قرار دهید، این کار اضطراب شما را کم می کند و به شما احساس مدیر بودن دست می دهد. حس قدرت برای فردی که سخنرانی می کند بسیار مفید بوده و اعتماد به نفس وی را بالا می برد. بالعکس، نشستن به صورت قوز کرده می تواند به شما حس ضعیف بودن را القا کند و در تلقین ناتوانی به فرد می تواند به شدت موثر باشد. پس برای بالا بردن اعتماد به نفس بهتر است قبل از اینکه وارد صحنه سخنرانی و یا اتاق کنفرانس شوید، چند دقیقه ای ژست افراد قدرتمند را با خود تمرین کنید. بدون تقویت اعتماد به نفس نمی توان انتظار داشت ترس و استرس فرد از از سخنرانی کم شود.
فرد باید برای بدترین حالت ممکن در سخنرانی آمادگی داشته باشد و خود را نبازد. در صورتی که یک شرایطی پیش آمد و به قول معروف وی تپق زد نباید اعتماد به نفس خود را از دست داده و بقیه سخنرانی را نیز خراب کند. خیلی مهم است که انسان در هر شرایطی بتواند آرامش خود را باز گرداند و خود را در شرایطی قرار دهد که بتواند دوباره به سوی مسیر درست حرکت کند. به این کار، بدبینی تدافعی می گویند که انسان برای بدترین حالت نیز در خود آمادگی روحی روانی ایجاد کرده باشد. بدبینی تدافعی می تواند به افراد کمک کند تا اضطراب خود را کنترل کنند و عملکرد بهتری در سخنرانی ها داشته باشند. در واقع این روش شامل فکر کردن به اشتباهاتی است که ممکن است شما در هنگام سخنرانی انجام دهید و اینکه چگونه می توانید آنها را مدیریت کنید. پس برای هر سناریوی بدی از قبل فکر کرده اید و در صورت وقوع متعجب نخواهید شد و به خوبی برای آن نیز برنامه خواهید داشت. بعنوان مثال اگر می ترسید هنگام سخنرانی دچار لکنت کلام و زبان شوید و یا مطالب را فراموش کنید، سعی کنید همه این موارد و راه حلهای خود برای مدیریت این مشکلات را در ذهنتان تصویر سازی کنید. یعنی فکر کنید در حقیقت دچار لکنت شده اید و خود را در چنین شرایطی قرار دهید و برای چنین موقعی یک راهکار برای خراب نشدن باقی سخنرانی پیش بینی کنید. این کار به شما کمک می کند در هنگام مواجه با این مشکلات در سخنرانی خود، شانس بیشتری برای اصلاح اشتباهات خود داشته باشید زیرا همه این موارد را از قبل پیش بینی و برای حل آنها برنامه ریزی کرده اید و با وقوع آن ها غافلگیر نمی شوید.
ریتم نفس کشیدن در رساندن مناسب اکسیژن به انسان و کاهش استرس موثر است. زمانی که نفس های بهتر و آرام تری می کشید، صدای شما نیز طنین خوشایندتری خواهد داشت و روی مخاطبان نیز نفوذ و تاثیر بهتری را خواهد داشت. بدین جهت باید با آرامش نفس بکشید و بر روی ریتم تنفس خود متمرکز شوید. به طور کلی نفس کشیدن به کاهش استرس و بهبود تمامی شرایط در هر کاری به ویژه ارائه یک سخنرانی موفق کمک می کند. (راهکارهای غلبه بر استرس سخنرانی)
برخی از افراد در سخنرانی واهمه این موضوع را دارند که سخنانشان مورد پذیرش و اقبال مخاطبان و مستمعین قرار نگیرد. برای داشتن سخنرانی موفق و دور کردن استرس سخنرانی از خود، باید این افکار که شاید مخاطبان گفتار من را نپسندند و یا به من گوش نکنند را کنار بگذارید. با همین جمله ساده باید خود را به خوبی قانع کنید که مخاطبان فقط برای یک هدف در اینجا جمع شده اند و آن نیز گوش دادن به سخنرانی من است.
برای داشتن یک سخنرانی خوب و به قول معروف ریختن ترس از سخنرانی می بایست فرد بتواند با تمرین و ممارست بسیار، از روش های مختلف پیش از سخنرانی آمادگی بدست آورد. یکی از این روش ها تمرین در آینه است. برای داشتن یک سخنرانی موفق، سخنرانی خود را در مقابل آینه تمرین کنید . تصور کنید مستمعین را روبروی خود می بینید. اگر قصد دارید مهارت های خود را در ارائه سخنرانی بهبود بخشیده و زبان بدن خود را نیز تقویت کنید در آینه به حرکات خویش دقت داشته باشید. در این تمرین می توان علاوه بر فن بیان به بهبود حالات بدن و چهره و حرکات دست نیز در هنگام سخنرانی کمک شایانی نمود.
یکی از مواردی که می تواند از توانایی های برجسته افراد برای رسیدن به موفقیت باشد، توانایی ارائه است. این ارائه می تواند بیان مطلب و توضیحات محصول و خدمات در یک مذاکره فروش باشد، یا حتی سخنرانی در مقابل یک جمع. از این رو فرد سخنران و ارائه دهنده باید از ابزارهای متفاوتی برای ارائه سخنرانی خود استفاده کند که تا جای ممکن تاثیر گذاری آن را بالا ببرد و نتیجه دلخواه خود را در اثر تاثیر روی مخاطبان سخنانش، در بالاترین حد ممکن به دست آورد. به همین جهت برخی از توانایی ها را باید در خود به شدت تقویت کند و با تمرین و آموزش و ممارست بتواند برخی از قابلیت های لازم برای این کار را در خود بالا ببرد. همچنین می تواند از برخی تکنولوژی ها و وسایل نیز برای اینکه بیشتر توجه مخاطبان جلب شده و اثر گذاری سخنانش روی مخاطبان بالا رود، نیز بهره ببرد که در نهایت بتوان گفت سخنرانی موفق و بسیار تاثیرگذاری داشته است. اما برای افرادی که با فنون و ابزارهای سخنرانی آشنایی ندارند، باید حتما آشنایی با ابزارهای سخنرانی و تقویت فنون سخنرانی به خوبی صورت گیرد تا این دسته افراد بتوانند ارائه ای موفق داشته باشند.
در بحث آشنایی با ابزار سخنرانی حتما باید ابتدا به اصلی ترین ابزاری که در اختیار یک سخنران است یعنی فن بیان اشاره کنیم. داشتن فن بیان قوی یک مساله بسیار مهم در زمینه سخنرانی و ادای مطلب و ارائه می باشد که اصلی ترین ابزاری است که یک سخنران باید به آن مجهز باشد، زیرا بدون آن اصلا نمی توان ارائه مناسبی را ارائه داد.
اولین نکته کلیدی در داشتن یک فن بیان عالی، واضح بودن کلام است. باید شنونده بتواند کلمات را به درستی با وضوح شنیده و آن ها را متوجه شود. باید در نظر داشت که شمرده صحبت کردن نه تنها فهم شنونده را از صحبت های شما به عنوان یک سخنران تقویت می کند، بلکه باعث می شود مطمئن و آرام به نظر برسید و نفوذ کلامتان نیز بیشتر شود.
همچنین باید از نفس نفس زدن های ممتد و قابل تشخیص نیز در طول سخنرانی پرهیز شود. باید بتوان با تنفس درست و برنامه ریزی شده که در اثر تمرین به دست می آید، ضرب آهنگ بهتری به کلام داد و همچنین سخنان را برای شنوندگان جذاب تر و شنیدنی تر کرد. اگر به جای تنفس عمیق شکمی، از راه سینه و به صورت سطحی تنفس صحیح داشته باشید، صدای شما ضعیف تر و وحشت زده به نظر می رسد، و این کار می تواند باعث کشش غیر ضروری تارهای صوتی شما نیز شود. پس بهتر است حتی اگر پیش تر آن را تمرین کرده اید در زمان سخنرانی اصلی خود اصلا این کار را انجام ندهید و ریسک آن را به جان نخرید و سخنرانی خود را در معرض ریسک و مخاطره قرار ندهید. زیرا در صورتی که وحشت زده و ضعیف تر به نظر برسید، بسیار شانس این که نفوذ کلام داشته باشید، پایین می آید و نمی توانید توقع موفقیت سخنرانی خود و رسیدن به اهدافتان از سخنرانی مورد نظر را داشته باشید. به طور کلی باید در نظر داشته باشید که وقتی اضطراب و استرس دارید یا وحشت زده هستید، یادتان بماند نفس عمیق بکشید زیرانمی توان در آن لحظه توقع داشت که مانند پیش بینی های از قبل تعیین شده رفتار کنید، اما نفس های آرام، عمق صدای شما را حتی در چنین شرایطی نیز به شدت بهبود می بخشد و به شما کمک می کند مطمئن تر به نظر برسید.
برای داشتن فن بیان مناسب البته علاوه بر مطالعه و بالا بردن دامنه اطلاعات فردی، می بایست که فرد بتواند تمرینات کافی را داشته باشد. اگر فرد مورد نظر که قصد سخنرانی دارد تمرین کافی پیش از ارائه و سخنرانی خود نداشته باشد، قطعا نمی تواند کار را به خوبی انجام دهد. دقیقا چنین فردی مانند فردی است که بدون تجربه عملی از دانشگاه فارغ التحصیل شده و هیچ گونه تسلطی به کار در رشته خود ندارد و قطعا نمی تواند بدون تمرین کردن زیر نظر یک فرد با تجربه به هیچ گونه موفقیتی دست یابد. برای تقویت قدرت بیان باید حتما به خوبی و با ممارست در حین بالا بردن دامنه اطلاعات خود به صورت عملی تمرین کنید. با اینکه متخصصان در هر زمینه ای بارها و بارها اهمیت تمرین کردن را برای نتیجه دادن کارها توضیح داده اند، ما هم باز صحبت از آن را خالی از لطف نمی دانیم. زیرا با وجود اینکه همواره از تمرین و ممارست در کاری عملی و میدانی سخن به میان می آید، اما باز هم بسیاری آن را جدی نمی گیرند و آن را پشت گوش می اندازند و فکر می کنند این موضوع با بالا بردن دانش تئوری و دامنه اطلاعات فردی می تواند قابل چشم پوشی باشد که کاملا دیدی اشتباه است و فرد را می تواند از موفقیت به طور کامل در هر زمینه ای دور کند. مثال بارز این موضوع این است که بهترین هنرمندان عرصه دوبله می توانند هزاران کلمه را بدون ارتکاب هر گونه اشتباهی بیان کنند، اما برای به دست آوردن این مهارت، سال ها زمان لازم است و آنان با سال ها تمرین به این حد از تسلط رسیده اند. تمرین باعث از بین بردن نواقص می شود و صدا پیشه ها از این راه به موفقیت می رسند و خود را در سطح عالی قرار می دهند.
زبان بدن در کنار فن بیان دومین بال پرواز سخنران به سوی موفقیت است . هر فردی در حین حرف زدن به صورت غیر ارادی از اندام های خود نیز در کنار کلام برای انتقال پیام استفاده می کند. زبان بدن به شما کمک می کند علاوه بر رساندن بهتر منظور خود، حال شنونده را هم از زبان بدنش درک کنید و ببینید از سخنان شما چه حسی دارد. پس باید به خوبی به نکات مورد نظر در آن واقف باشید. اما یکی از متداول ترین اشتباهات در خواندن زبان بدن دیگران این است که یک حرکت را جدا از سایر حرکات یا شرایط تعبیر کنید. به عنوان مثال می توان گفت که خاراندن سر معانی متفاوتی مانند غرق ریختن عدم اطمینان، شوره موی سر، کک، فراموشکاری و دروغگویی دارد و فهمیدن اینکه کدام معنی در مورد کدام فرد صدق می کند بسته به سایر حرکات همزمان فرد دارد. پس نباید با غرور بگوییم که به آن تسلط داریم و بدون علم کافی خود را دانای این موضوع بدانیم. زبان بدن مانند هر زبان گفتار دیگری دارای واژه، جمله و نقطه گذاری است و هر حرکت مثل یک واژه تنهاست و هر واژه معانی متفاوت و متعددی دارد. فقط هنگامی که یک واژه را با واژه دیگر در یک جمله قرار می دهید می توانید معنای آن را به طور کامل درک کنید. در واقع مجموعه حرکات و ژست های ما در قالب یک جمله در زبان بدن قرار می گیرند و نگرش واقعی شخص و حالت و احساس انسان را لو می دهند. یک مجموعه زبان بدن درست مثل یک جمله باید حداقل سه واژه داشته باشد تا دقیقا بتوان معنی هر واژه را تعبیر کرد. شخص موفق در این زمینه کسی است که می تواند جملات زبان بدن را بخواند و آنها را با رفتار فرد مطابقت دهد.
اعتماد به نفس به خوبی در تن صدا و حرکات بدن و حالت چهره سخنران نمایان می شود. در حقیقت اگر فردی اعتماد به نفس مناسبی نداشته باشد هرگز نمی تواند بدون داشتن اعتماد به نفس کافی یک سخنرانی موفقیت آمیز داشت. بدین منظور باید احساس کنید حرفی که می زنید، متعلق به خودتان است و خود را به خوبی باور کنید و با تمام اعتماد به نفسی که امکان دارد وجود داشته باشد صحبت کنید. فرض کنید می خواهید با حرکات ورزشی رزمی مانند کاراته، تعدادی بلوک محکم مصالح ساختمانی را بشکنید. داشتن تردید و عدم داشتن اعتماد به نفس کافی باعث می شود، شما به جای بلوک های مورد نظر، دست های خود را در معرض آسیب دیدگی و شکستگی قرار دهید و به هدفی هم که شکستن بلوک ها بود دست پیدا نکنید.
وسایلی که به عنوان پرزنتر شناخته می شوند، از تجهیزات سخنرانی به شمار می روند که انواع مختلفی دارند و برای جلب بیشتر توجه مخاطبان به سخنران کمک شایانی می کنند. این وسایل به سخنران اجازه می دهد بدون اینکه به سیستم کامپیوتر دست بزنند در روی سن به راحتی راه روند و با زبان بدن خود به خوبی جلب توجه کنند و همچنین بتوانند اسلاید ها را عوض کنند.
پروجکشن ها هم برای نمایش روی دیوار سفید یا پرده سفید بسیار کاربردی هستند که هر سخنرانی برای جلب توجه کافی افراد بیننده و شنونده به آن ها نیازمند است.
انسان موجودی چند بعدی است که ابعاد زندگی وی کاملا وسیع هستند و شناخت آن ها بسیار سخت و زمان بر است. بحث بعد روحی روانی انسان شاید پیچیده ترین مورد در زمینه بررسی ابعاد وجودی انسان باشد. انسان به عنوان یک موجود کاملا اجتماعی به برقراری ارتباط با سایر همنوعان خود نیاز دارد. در حقیقت یک انسان از بدو تولد خود با همان ابزارهای غریزی و زبان بدن و گریه سعی در برقراری ارتباط با پدر و مادر و اطرافیان خود دارد. این برقراری ارتباط برای برطرف کردن نیازهای اولیه مانند نیاز به غذا و نظافت می باشد. اما هر چه انسان بزرگ تر می شود، نیازهای بسیار وسیع تری هم پیدا می کند. یکی از نیازهایی که یک انسان جوان و بالغ به طور طبیعی داراست، نیاز به برقراری ارتباطات قوی و موثر با دیگران است. این روابط می تواند در عرصه های مختلف زندگی انسان وجود داشته باشد و شامل ارتباطات کاری، اجتماعی، خانوادگی و حتی عشقی و عاطفی شود. البته حتی در روابط کاری و تجارت و کسب و کار نیز گاهی ارتباطات آنقدر قوی و محکم می شود که بین افراد، عاطفه حکم فرما می شود. وما هم هر رابطه عاطفی یک رابطه عشقی نباید باشد. بلکه به عنوان مثال دو مرد که در محیط کار یا تحصیل یا هر جای دیگری با همدیگر احساسات و افکار مشترکی دارند و در مواقع سختی به مانند دو برادر از هم حمایت می کنند، هم می توانند روابط عاطفی با هم برقرار کنند. در این مطلب قصد داریم به عوامل موثر در روابط عاطفی اشاره نماییم. با ما همراه باشید.
رابطه عاطفی ااما یک تعریف کامل را دارا نمی باشد و هر یک از تعاریف ارائه شده برای آن می تواند تا حد زیادی درست بوده و از طرفی کامل هم نباشند. تا نام رابطه عاطفی می آید، به یاد عشق میان دو همسر و یا رابطه عاشقانه عاطفی والدین و فرزندان می افتیم. در حقیقت این ها روابطی عاطفی هستند. اما فقط همین موارد را نمی توان روابط عاطفی دانست. برخی روابط میان دو دوست، دو همسایه، دو همکار و یا حتی یک معلم و یک دانش آموز نیز می توانند روابط عاطفی به حساب بیایند.
در حالت متعالی رابطه عاطفی به عشق می انجامد و معمولا متعالی ترین نوع آن را در روابط همسران و مادر و پدر با فرزندان می توان جستجو کرد. اما در زندگی روزمره و روابط کاری هم می تواند برخی روابط مصداق بارز روابط عاطفی تلقی گردد.
برای اینکه دو نفر به همدیگر جذب شوند و بینشان نوعی از یک ارتباط عاطفی شکل گیرد باید المان ها و فاکتورهایی بینشان صورت گیرد و یا در وجود هر یک برای طرف مقابل دیده شود که به آن ها اشاره می نماییم:
بسیاری از انسان ها در طول زندگی دنبال فردی می گردند که به نوعی انعکاسی از وجود خود باشد و در حقیقت دنبال شبیه ترین فرد به خود برای برقراری ارتباط می گردند. این موضوع بسیار شایع است و به درصد بسیار بالایی از مردم در این زمینه می توان اشاره کرد. به ویژه وقتی کسی به دنبال یک دوست صمیمی یا عشق برای زندگی خود باشد، خیلی دور از ذهن نیست که دنبال دیدن انعکاس خود در فرد مقابل باشد. درحقیقت این گونه است که در فرد مقابل چیزی می یابیم که در خودمان نیز وجود دارد، و همین موضوع ما را به طرف او جذب می کند. در حقیقت در این نوع عشق انسان در جستجوی خود در وجود دیگری است. یا به عبارتی دیگر در جستجوی منی است که بتواند تصویر مرا چون آیینه در خود انعکاس دهد. به عنوان مثال اگر خصلت هدفمند بودن جزو ایده آل های ما باشد، اینکه بتوانیم عشق فردی هدفمند را به خود معطوف کنیم، برایمان تائیدی است از تصویری که می خواهیم از خودمان داشته باشیم. البته باید گفت این موضوع غیر قابل انکار است که در اغلب عشقها، به میزانی کم یا بسیار زیاد این مولفه به چشم میخورد. هر فردی در رابطه با معشوق تا حدی در جستجوی بازسازی نگاهی است که از خود دارد. این موضوع که خصلت های مشترک انسان ها را به همدیگر جذب می کند، فقط در مورد یافتن عشق و دوست صمیمی نیست. بلکه حتی در یک رابطه اجتماعی و کاری و حتی در یک ملاقات و جلسه مذاکره برای فروش محصولات یا خدمات نیز معمولا وجود موارد مشترک می تواند باعث جذب طرفین به همدیگر و ایجاد ارتباط قوی و به نوعی یک رابطه عاطفی می شود که در نهایت به ایجاد اعتماد انجامیده و فرآیند معامله را بهتر و زودتر به نتیجه می رساند و بعضا موجب همکاری های دراز مدت بین طرفین نیز می شود.
– دیدن خصوصیات فرد مکمل خود در فرد دیگر
حتما دیده اید در یک استارت آپ تیمی که تشکیل می شود، معمولا اعضای آن مکمل همدیگر هستند. در حقیقت یک فرد به عنوان مثال در مساله اصلی کاری آن استارتاپ متخصص است، دیگری در زمینه برنامه نویسی کامپیوتر تبحر دارد، دیگری در زمینه ارتباطات تخصص دارد و … . موسس اولیه استارتاپ که تیم را جمع کرده در حقیقت جذب تک تک مهارت های این افراد شده که خود آن ها را نداشته و به آن ها نیاز داشته است. در روابط عاطفی هم به همین صورت است. برخی می گویند یک زوج باید مکمل یکدیگر باشند. برخی اعتقاد دارند دو دوست صمیمی هم باید برای یکدیگر مکمل باشند. در این نوع ارتباط عاطفی، تفاوت های فردی دو نفر است که ایجاد کننده احساس کشش بین آن دو نفر می شود و آن ها را به صورت بسیار قوی به یکدیگر جذب می کند.
در اینجا دیگر شخص برعکس مورد قبلی که ذکر شد در جستجوی همتا و انعکاس خود نیست، بلکه در جستجوی کسی است که جایگزین یک سری فقدان های وجودی اش شود و به صورت یک مکمل بتواند آن خلاء ها را پر کند. می توان با مثالی این مساله را بهتر تبیین کرد که یک شخص تنبل ممکن است جذب فردی بسیار زبر و زرنگ و چابک و بسیار کاری و فعال شود. عامل اصلی این کشش یافتن ابعادی است که فرد در خود نمیتواند ایجاد کند. در زمینه های کسب و کار نیز به همین صورت است. به عنوان مثال گاهی پیش می آید در یک جلسه مذاکره فروش یک خریدار که خود شخصیتی تبنل و بسیار کند دارد از زبر و زرنگ و فعال بودن شخص فروشنده خوشش بیاید و به وی جذب شده و در نهایت معامله جوش بخورد. این دید مثبتی که فرد خریدار نسبت به فروشنده پیدا کرده در حقیقت می تواند موتور محرک جوش خوردن معامله تلقی شود. در حقیقت به علت این خصوصیات مکمل، نوعی از ارتباط عاطفی بین خریدار و فروشنده برقرار می شود که خود موجب ایجاد حس مثبت و اعتماد شده و فرآیند معامله را به انجام نزدیک می کند.
گام های موثر برای بهبود روابط عاطفی
با یک سری رفتارها می توان به میزان چشمگیری برقراری ارتباط قوی عاطفی با افراد دیگر را برای خود تسهیل کرد. در حقیقت باید برخی رفتارها و خصوصیات را در خود تقویت کنیم تا این مهم حاصل شود.
– رازدار بودن برای بهبود رابطه عاطفی
هر فردی ممکن است حرف هایی داشته باشد که به هر کسی نتواند بگوید. وقتی برای کسی رازدار مناسبی باشیم وی به ما اعتماد و علاقه بیشتری پیدا می کند و به همین علت قطعا با ما رابطه بهتری برقرار خواهد کرد. این رابطه اگر در زمینه های کاری باشد می تواند به همکاری یا انجام معامله منجر شود.
– گوش شنوا بودن برای بهبود رابطه عاطفی
برای هر کسی پیش می آید که در شرایطی در زندگی حرف هایی دارد که به گوش شنوا برای شنیدن حرف هایش نیاز دارد. احتمالا با خود بگویید گوش دادن به دیگران کاری ندارد و عملی ساده است، اما اگر شنونده نتواند از فن گوش دادن به درستی و به موقع استفاده کند، ارتباط دچار مشکل می شود و نمی تواند حس مثبتی را به طرف مقابل منتقل نماید. گوش دادن فقط شنیدن کلامی که فرد مقابل به زبان میآورد، نیست. برای این که بتوانید شنونده خوبی باشید باید حس گوش دادن را یاد بگیرید و تمرین کنید و بسیار به کار گیرید. یک شنونده موفق شنونده ای است که می تواند بین ارتباط کلامی و غیر کلامی هماهنگی های لازم را برقرار نماید.
– همدلی و همدردی برای بهبود رابطه عاطفی
برای هر کسی پیش می آید که در شرایط سخت با کسی درد دل کند. اگر فرد مقابل علاوه بر گوش شنوا بودن با وی همدردی و همدلی کند و حس مشترک به وی منتقل کند قطعا می تواند رابطه بهتری را هم با وی ایجاد کند و احساسات متقابلی در هر سطحی بین آن ها ایجاد خواهد شد.
www.ayabs.com
می دانیم که خلقت خداوند به گونه ای بوده که انسان به عنوان اشرف مخلوقات زندگی اجتماعی داشته باشد و بسیاری از موارد در زندگی انسان بدون برقراری ارتباط با همنوعان، غیر قابل انجام و دستیابی خواهد بود. از این نظر برقراری ارتباط قوی و موثر در هر زمینه ای با سایر انسان ها می تواند از اصلی ترین نکات در رساندن فرد به موفقیت باشد. این ارتباط می تواند در زمینه های عاطفی و زندگی شخصی باشد یا اینکه در زمینه هایی چون مصاحبه شغلی، مذاکره فروش و یا ملاقات هایی در زمینه بازرگانی باشد. شاید موضوع این نوع از مراودات با هم تفاوت های چشمگیری داشته باشند، اما ماهیت مذاکره و برقراری ارتباط در این موارد هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد. برای برقراری ارتباط موثر با طرف مقابل در هر زمینه ای ابتدا باید برقراری یک مکالمه به خوبی شکل گیرد تا دو طرف بتوانند با هم به بیان ارزش هایشان پرداخته و قدری به آشنایی دست یابند. این مورد نشان دهنده ارزش مساله ای به نام سوال پرسیدن است که در نگاه اول مقوله ای بسیار ساده و پیش پا افتاده می نماید. اما در حقیقت برای ایجاد شناخت یکی از بهترین ابزارهایی که انسان ها در اختیار دارند، سوال پرسیدن است. به هر روی باید دانست در مذاکره در برابر چه شخصی، چگونه صحبت کرده و چه سوالاتی را بپرسیم؟ همچنین تقدم و تاخر سوالات هم بحث بسیار مهم است که باید مدنظر قرار گیرد. از طرف دیگر باید در نظر داشت که در حین مذاکره در شرایطی که پیش می آید، برخی سوالات پرسیدنشان نتیجه مناسبی را در پی ندارد. از این رو اینکه بدانیم چه سوالی را در چه زمانی باید بپرسیم و اصلا چه سوالی را باید در هر مذاکره بپرسیم خود یک هنر و مهارت ارتباطی به حساب می آید.در این مطلب قصد داریم به اهمیت و کاربردهای هنر سوال پرسیدن در مذاکره بپردازیم. با ما همراه باشید.
در حقیقت هنر سوال پرسیدن در مذاکره یکی از اصلی ترین مهارت هایی است که یک مذاکره کننده ماهر در هر زمینه ای که مذاکره می کند، به آن نیاز خواهد داشت. زیرا با پرسیدن سوالاتی به جا و درست و به موقع می تواند بیشتر با خواسته ها و ویژگی های طرف مقابل آشنا شد و از این نظر با واقف شدن به خواسته های وی، طوری مذاکره را پیش برد که به نتیجه مطلوب منجر شود.
در حقیقت شاید یکی از اصلی ترین انواع مذاکراتی که در آن به هنر سوال پرسیدن به عنوان یک ابزار ارتباطی برای ایجاد آشنایی بیشتر نیاز است، مذاکره فروش است. یک فروشنده موفق و کاربلد در واقع به بهترین شکلی می داند چه سوالی را از مشتری خود در چه زمانی بپرسد تا به نتیجه دلخواه خود نایل آید. زیرا می تواند با پرسیدن سوالاتی، با نیازها و خواسته های وی و همچنین معیارهای اصلی او برای انتخاب آشنایی کافی را بدست آورده و بر انطباق محصول ارائه شده با نیازهای مشتری تاکید بیشتری نماید. اما اگر سوالات به جا و به موقعی توسط فروشنده پرسیده نشود، وی چگونه می تواند از خواسته ها و ویژگی های مشتری خود اطلاعات کافی داشته باشد؟ در این صورت وی ممکن است راه را اشتباه رفته و روی مسائلی بیشتر تمرکز کند که جزو مسائل اساسی ومهم برای جذب مشتری مورد نظر نباشد و در حقیقت به علت اینکه ابتدا سوالات کافی برای ایجاد شناخت از مشتری را نپرسیده، راه را به کلی اشتباه می رود و وقت و انرژی خود را بیهوده صرف کاری می کند که در نهایت نتیجه آن جذب شدن مشتری و تکمیل فرآیند خرید نخواهد بود.
گاهی نیز سوال کردن برای کسب اطلاعات و آشنا شدن با ویژگی ها و خواسته های طرف مقابل نیست و فرد از طرف مقابل خود سوال می کند تا احاطه و حفظ کنترل خود بر موضوع مذاکره را به وی نشان دهیم. با پرسیدن سوال در حین مذاکره می توان کنترل خود را بر موضوعی که با همکار یا سرپرست و مدیر خود داریم یا مشتری و طرف مقابل داریم را به خوبی نمایان کنیم. این کار بدین منظور صورت می گیرد که بتوانیم از صحت اطلاعات و پیام های دریافت شده از طرف مقابل، مطمئن شویم. بسیاری از افراد قاطع کنترل بیشتری نیز بر گفت و گو ها در حین مذاکرات دارند و با سوال پرسیدن نیز اطلاعات مورد نیاز خود را کسب می کنند. (هنر سوال پرسیدن در مذاکره)
دلیل سومی نیز برای پرسیدن سوال در حین مذاکره وجود دارد و آن بیان و نشان دادن علاقه و اشتیاق یا به طرف مقابل و یا به موضوع بحث می باشد. این مورد با کاربرد اول پرسیدن سوال در مذاکره نقاط مشترکی هم دارد. در کاربرد اول سوال پرسیدن در مذاکره، هدف از پرسیدن سوال، آشنا شدن با طرف مقابل و به دست آوردن اطلاعات درباره وی و خواسته ها و اولویت های مد نظر و ویژگی های وی بود. اما با آشنا شدن با ویژگی ها و به دست آوردن اطلاعات در مورد مشتری می توان با وی حس همدلی ایجاد کرد که به همین صورت طرف مقابل هم با فروشنده حس همدلی پیدا خواهد کرد. این ایجاد حس همدلی در حقیقت نشان داده توجه و علاقه به طرف مقابل نیز می باشد. با این کار یعنی با پرسیدن سوال از طرف مقابل می توانیم به وی این احساس را منتقل کنیم که حرف های وی بسیار برای ما مهم و ارزشمند هستند و ما مشتاق به ادامه گفتگو هستیم و همین موضوع طرف مقابل را نیز به گفتگوی بیشتر ترغیب و مجاب می نماید.
همچنین می توان از سوال پرسیدن در حین مذاکره برای محک زدن اطلاعات طرف مقابل هم استفاده نمود. این نیز خود بخشی از شناختن طرف مقابل می باشد. با این کار می توان دریافت که طرف مقابل چقدر با این موضوع به صورت تخصصی و فنی آشناست.
گاهی نیز از سوال در موقعیت هایی در قابل یک گروه می توان بهره برد. سوال هایی که در جمع یک گروه یا یک مذاکره گروهی پرسیده می شوند، می تواند بسیار مفید واقع شوند. دلایل مختلفی برای این موضوع وجود دارد. اولین دلیل اهمیت این کار این است که همه افراد را به مشارکت دعوت و ترغیب می کند و توجه دیگران را نیز می توان با پرسش جلب کرد. نوع سوال می تواند بدون این که به طرف مقابل هشدار توجه کنید” داده شود، روش موثر و حرفه ای تری برای جلب توجه باشد. (هنر سوال پرسیدن در مذاکره)
حال به برخی از انواع سوالات رایج در مذاکره فروش اشاره می کنیم که می توانند بسیار کاربردی باشند.
سوالات باز برای بازکردن سر سخن و ایجاد یک گفتگوی دوطرفه بسیار مناسب است و مشتری در برابر آن ها می تواند به خوبی نظرات خود را برای فروشنده شرح دهد. با این گونه سوالات می توان در مورد عقاید و نظرات و ویژگی های شخصیتی مشتری نیز اطلاعات بسیار مناسبی به دست آورد. این گونه سوالات به طور معمول با کلماتی چون چگونه و چرا آغاز می شوند و برای شروع یک گفتگو بسیار گزینه مناسبی به نظر می رسند.
همچنین پس از رسیدن به شناخت اولیه از مشتری، می توان با پرسیدن سوالات باز، به جلب اعتماد مشتری پرداخت که این موضوع مذاکره را به سوی دستیابی به یک توافق سوق می دهد.
سوالات بسته سوالاتی هستند که جواب آن ها بله یا خیر یا یک عبارت بسیار کوتاه می باشد و البته این نوع سوالات هم در ادامه دادن بحث در مذاکره می توانند به کار بیایند. به عنوان مثال می خواهید بدانید تعداد سیستم های کامپیوتری شرکت مشتری شما که قرار است برای آن ها شما قطعاتی را ارائه نمایید چند عدد است از این گونه سوال استفاده خواهید کرد که جواب آن نیز یک عدد خاص خواهد بود. مثال دیگری در مورد سوالات بسته این است که از مشتری پرسیده شود که آیا این ملاقات برای شما مفید بود؟ قطعا وی این سوال را با بله یا خیر جواب خواهد داد. این گونه پرسیدن این سوال بدین معناست که شما قصد دارید ختم جلسه را اعلام کنید و مذاکره را به اتمام برسانید. اما اگر قصد دارید مذاکره را ادامه دهید بهتر است چنین سوالی را اینگونه نپرسید و آن را به صورت یک سوال باز مطرح نمایید تا وی به خوبی بتواند نظر خود را به صورت مشروح بیان کند. مثلا می توانید از وی بپرسید : طی پروسه طی شده این دستاوردها به دست آمده که مطلوب به نظر می رسد. نظر شما چیست و احساستان نسبت به این جلسه چگونه می باشد؟”
هر انسانی برای اینکه بتواند به موفقیت در زندگی نایل آید باید یک سری ویژگی های اخلاقی و شخصیتی را دارا باشد. یکی از این موارد بسیار مهم داشتن حس مسئولیت پذیری است. طبیعتا فرق زیادی بین یک فردی که می توان مسئولیتی به وی سپرد و از انجام آن مطمئن بود و کسی که اصلا مسئولیت پذیر نیست، وجود دارد و طبیعتا در زمینه های شغلی و اجتماعی هم می توان حس مسئولیت پذیری را یک پایه و رکن اساسی برای دستیابی به موفقیت و جایگاه بهتر دانست. هیچ کسی دوست ندارد کاری را به فردی بسپارد که مسئولیت پذیر نبوده و تعهدی نسبت به انجام وظایف محوله و حس پاسخگویی ندارد. از طرف دیگر خود فردی که احساس مسئولیت و پاسخگویی ندارد، در واقع به خود نیز پاسخگو نیست و یک تعهد درونی برای انجام وظایف محوله ندارد و به همین جهت اعتماد به نفس خود را به تدریج از دست می دهد. به همین جهت است که مسئولیت پذیری را می توان پایه ای برای شکل دهی شخصیت و احساس عزت نفس در افراد دانست. در واقع کسی که مسئولیتی را می پذیرد و تعهد درونی نسبت به انجام آن دارد، می تواند درون خود احساس مفید بودن و ارزشمند بودن کند که همین می تواند باعث بالا رفتن عزت نفس وی نیز بشود. به همین جهت در این مطلب بر آن شدیم ابتدا به این پرسش پاسخ دهیم که مسئولیت پذیری چیست؟ سپس به دلایل اهمیت آن و روش هایی برای تقویت آن در انسان خواهیم پرداخت. با ما در ادامه این مطلب همراه باشید. (مسئولیت پذیری چیست؟)
تعریف مسئولیت پذیری
در حقیقت مسئولیت پذیری را می توان یک تعهد درونی دانست که هر فرد برای انجام کارهای محوله که یا خود یا دیگران برای وی تعیین می کنند، دارد. انسان موجودی دارای اختیار است و به همین جهت با اراده و خواست خود کاری را پذیرفته و انجام می دهد. به همین سبب می بایست مسئولیت آثار و عواقب و نتایج عمل انجام شده را نیز بپذیرد.
انسان هایی که در محاورات عامه مسئولیت پذیر خوانده می شوند افرادی هستند که نسبت به انجام کارهای محوله بشدت تعهد درونی دارند و در عین حال یک حس پاسخگو بودن در برابر خود و همچنین فردی که کار را به آنان محول کرده نیز دارند. به همین سبب این افراد به شدت قابل اعتمادتر از سایرین هستند و هر کسی دوست دارد با آنان همکاری کند. این افراد می توانند جایگاه های شغلی بسیار بهتری را کسب نمایند، زیرا کارفرمایان و مدیران معمولا دوست دارند وقتی وظیفه ای به کسی می سپارند از انجام آن و پاسخگویی فرد اطمینان داشته باشند و این افراد دقیقا چنین خصوصیتی را دارا می باشند.
این حس پاسخگو بودن علاوه بر جلب اعتماد دیگران برای خود این افراد نیز ذهن بازتر و آرامش بیشتری را ایجاد می کند. این افراد معمولا افرادی با روی گشاده و اخلاقی بسیار خوب هستند و همین سلامت اخلاقی، به سلامت روانی و آرامش فکری آنان نیز می تواند کمک کند.
مسئولیت پذیری همچنین موجب می شود این افراد مرتب در اجتماع مورد تایید دیگران قرار گیرند و همین موضوع موجب می شود اعتماد به نفس آنان به شدت بالا رفته و شرایط روحی بهتری در اثر این حس مثبت و مفید واقع شدن پیدا کنند. علاوه بر این، این افراد با داشتن حس مسئولیت پذیری قوی معمولا پله های ترقی را به سرعت بالا می روند و به همین جهت است که احساس ارزشمند بودن به آن ها دست می دهد و در نتیجه عزت نفس آنان نیز به طور چشمگیری تقویت می شود.
فرد مسئولیت پذیر با منطق و عقل ابتدا می سنجد که وظیفه محوله در حد توان وی است یا خیر. در صورتی که آن را در حد توان خود دید، آن را پذیرفته و شروع به انجام آن می کند و این را هم می پذیرد که کارهای وی قابل نظارت شدن توسط فرد تعیین کننده مسئولیت باشد. از این رو خود را مم به پاسخگویی به وی می داند.
مسئولیت پذیری بدین معنا نیست که این گونه افراد اصلا اشتباه نمی کنند و تمام کارها را بدون اشکال و بی کم و کاست انجام می دهند. بلکه این افراد پاسخگو هستند و در صورت اشتباه و وجود اشکالی در کار حتما با تمام وجود در صدد رفع مشکل و اصلاح بر می آیند. به همین جهت اگر کسی مسئولیتی را به عهده فردی مسئولیت پذیر قرار دهد، می تواند خیالی آسوده داشته باشد که در حقیقت وی قصد از سر باز کردن ندارد و با تمام وجود سعی می کند کار را به نحو احسن و مطابق با خواست فردی که مسئولیت را به وی محول کرده انجام دهد و رضایت وی را جلب نماید تا خود نیز به علت انجام تعهد به خود و فرد مورد نظر به آرامش روحی دست پیدا کند.
چگونه فردی مسئولیت پذیر باشیم؟
در خانواده، محل کار و اجتماع، مسئولیت پذیر بودن یک مزیت و به بیان بهتر یک امر بشدت ضروری به شمار می رود. مسئولیت پذیری در ذات بسیاری افراد نهادینه شده و از کودکی نشانه هایی از مسئولیت پذیری را به صورت خودجوش از خود نشان می دهند. اما این بدین معنا نیست که افرادی دیگر نمی توانند از این ویژگی برخوردار شوند. بلکه کلیه انسان ها با آموزش های درست و اصولی به ویژه در دوران طفولیت می توانند به افراد مسئولیت پذیری تبدیل شوند. این مسئولیت در وهله اول بر عهده پدر و مادرها است. زیرا این افراد اولین کسانی هستند که ذهن و شخصیت فرزند خود را شکل می دهند و می توانند با آموزش های مناسب از همان دوران کودکی، فرزند خود را به سوی مسئولیت پذیری سوق دهند.
با انجام یک سری تمرینات می توان حس مسئولیت پذیری را در خود تقویت کرد. البته نباید انتظار داشت که در مدت زمان خیلی کوتاهی این کارها نتیجه دهد. بلکه با ممارست و تمرین و صبر می توان به نتیجه دلخواه دست پیدا کرد.
اولین مورد این است که اگر کاری را قبول کردید، آن را حتما انجام دهید. زیرا اگر فردی وظیفه ای را بپذیرد ولی آن را انجام ندهد عادت عدم مسئولیت پذیری در وی تقویت می شود و وی به بدقول بودن و غیر قابل اعتماد بودن عادت می کند. حتی اگر کاری که قبول کرده اید انجام دهید سخت بود، ثابت قدم بمانید.
یکی دیگر از مواردی که باید برای مسئولیت پذیر شدن روی آن کار کنید این است که دیگران را مقصر ندانید و مسئولیت کارهای خود را بپذیرید. در حقیقت انسان توسط خداوند طوری آفریده شده که برای انجام هر کاری مختار است و وقتی مسئولیتی را پذیرفت، عواقب آن را نیز باید بپذیرد. این موضوع می تواند به بالا رفتن اعتماد به نفس نیز کمک کند.
همچنین بهتر است به جای مرتب ناله کردن و ابراز ناراحتی با خود صادق باشید و اشتباهات خود را بپذیرید. این پذیرفتن اشتباه به جای لجاجت بیهوده موجب می شود در دفعات بعدی دیگر آن را تکرار نکرده و به خوبی از آن درس گیرید و در صدد جبران اشتباه انجام شده برآیدد. این موضوع موجب می شود دیگران بیشتر بتوانند به شما اعتماد کنند.
مسئولیت پذیری در یک کسب و کار نوپا یا استارتاپ
هر فرد در یک گروه کاری یا هر گروه دیگری نسبت به خود، سایر اعضای تیم و همچنین خود آن کار دارای مسئولیت است. بسیار مهم است که هر فرد بداند که چقدر کارش در داخل یک تیم ارزش دارد و عدم مسئولیت پذیری وی زحمات سایر اعضای تیم را هم به باد می دهد. هر کدام از اعضا در یک تیم باید نسبت به تیم خود احساس مسئولیت کنند و در عمل برای حق خود و دیگران احترام قائل شده است و این احترام به صورت متقابل بین آنان شکل گیرد . می دانیم که اعتماد افراد یک تیم زمینه را برای گسترش رشد و شکوفایی در آن تیم فراهم می کند و اعضای تیم با انجام کارها به صورت گروهی می توانند در کاهش هزینه ها، اقتصاد و… استارتاپ خود موثر واقع بشوند. استارتاپ ها به طور معمول بر دانش و مهارت اعضای تیم استوارند و دارای سرمایه زیادی نیستند. از این رو اعضای تیم هر یک باید حس مسئولیت پذیری بالایی داشته باشند و درک کنند که اگر مسئولیت های محوله به خود را درست انجام ندهند می توانند باعث فروپاشی تیم و شکست کار شوند. البته این موضوع که افراد باید حتما مسئولیت پذیر باشند مختص استارتاپ ها نیست و همه کسب و کارها به چنین کادری نیاز دارند، اما در مورد استارتاپ ها این موضوع بیشتر به چشم می آید.
www.ayabs.com
شاید در رابطه با روانشناسی رنگ ها در بازاریابی مطالبی را شنیده باشید؛ اما سوال مهم اینجاست که واقعا رعایت این نکات تا چه میزان می تواند در برندینگ و در ذهن مخاطب تاثیر گذار باشد؟
همانطور که از عنوان آن مشخص است؛ مبحث، مبحث روانشناسی و روانشناختی است. رنگ ها تاثیر بیش از اندازه ای در تحریک شور و هیجانات ما دارند و یا بالعکس ممکن است ما را دلسرد کنند و واکنش منفی ما را به همراه داشته باشند.
یکپارچگی سازمانی باید در تمام المان های کسب و کار رعایت شود تا مشتری احساس کند با مجموعه ای تمام حرفه ای روبروست. یکپارچگی سازمانی عبارتند از: تبلیغات محیطی، تبلیغات دیجیتال، شعارهایی که در آن تبلیغات استفاده می شود، برخورد با مشتریان، المان های بصری مانند طراحی لوگو و …، انتخاب نام برای برند
روانشناسی رنگ ها در بازاریابی(که در یک پست جداگانه مبانی انتخاب نام برای یک برند را شرح خواهیم داد) و سایر موارد که به هویت سازمانی شما باز می گردد و نشان از یکپارچگی شما دارد؛
به این ترتیب زمانی که شما حضور ندارید و نمی توانید به صورت فیزیکی با مشتریان صحبت کنید، مثلا در وبسایت شما، مشتریان شما این یکپارچگى را لمس خواهند کرد. تک تک المان های بصری، معرّف برند شما هستند که رنگ ها، یکی از این المان ها هستند.
رنگ ها در بسته بندی محصولات نیز نقش مهم و تأثیرگذاری دارند و بر انتخاب های ما به طور غیر مستقیم اثر می گذارند. شاید برای شما اتفاق افتاده که یک محصول را صرفا به خاطر بسته بندی جذاب آن خریداری کرده باشید. فارغ از اینکه از خرید آن محصول راضی و یا ناراضی باشید.
در پست های آتی به تفصیل و جداگانه، تک تک رنگ ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
آبی رنگ اعتماد، اطمینان، صداقت، مسئولیت پذیری و آرامش است. مطمئن ترین رنگ براى استفاده در هر کسب و کار است و اگر زمانی مردد بودید و نمی دانستید که چه رنگی را استفاده کنید، حتماً آبی را انتخاب کنید. آبی حس اعتماد به نفس و همچنین مسئولیت پذیری را نشان می دهد. آبی رنگ آرامش است و تنش ها و ترس ها را کاهش می دهد. ضربان قلب را آهسته و اشتها را کم می کند. بنابراین اگر در صنعت رستوران داری فعالیت می کنید هرگز از رنگ آبی استفاده نکنید.
همچنین آبی نشان از قدرت یکپارچگی و وحدت دارد. همانگونه که اشاره کردیم آبی باعث افزایش میزان اعتماد و کاهش ترس می شود. بنابراین اگر در مؤسسات مالی و بانکی فعالیت دارید و می خواهید از مردم پول دریافت کنید و یا در صنعت ایرلاین فعالیت می کنید که آدم ها ممکن است از پرواز هراس داشته باشند یا به هر دلیلی این ترس در آن ها وجود داشته باشد که به شما اعتماد نکنند، باید درصد زیادی از ترس های آن ها را کاهش داده و اعتماد آنها را جلب کنید. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
اجازه دهید مثال جالبی را بررسی کنیم:
همانطور که گفته شد، آبی رنگ آرامش است. لذا برای تمرکز بیشتر ورزشکاران، خصوصا در رشته وزنه برداری از رنگ آبی در سر تا سر سالن استفاده می شود. از المپیک ۲۰۰۰ که حسین رضازاده و حسین توکلی قهرمان شدند، ۲۰۰۴ آتن که مجدداً حسین رضازاده قهرمان شد، ۲۰۰۸ پکن و ۲۰۱۲ لندن که بهداد سلیمی قهرمان المپیک شد تمام سالن های وزنه برداری آبی بودند. اما در سال ۲۰۱۶ و المپیک ریو حتما بخاطر دارید که چگونه تمرکز بهداد سلیمی را بر هم زدند! اینبار رنگ کل سالن سبز بود. ممکن است این سوال را بپرسید که مگر این تغییر رنگ چقدر تاثیر داشته؟
یا بگویید شرایط برای تمام ورزشکاران یکسان بوده است. بله. یکسان بوده است. اما ورزشکاران کشور میزبان یا کشورهای دیگر از چهار سال قبل با خبر بودند که قرار است در سالنی با چنین شرایطی مسابقه دهند. اما ورزشکار ما و برخی از ورزشکاران دیگر، خیر! از این موضوع با خبر نبودند.
همین المان های کوچک و ساده می تواند تمرکز مخاطب(مخاطبان) را بر هم بزند.
همانطور که گفتیم آبی رنگ اعتماد نیز هست. اکثر تمداران دنیا در بیشتر سخنرانی ها و کنفرانس های خبری از بکگراند آبی استفاده می کنند. برای اینکه از تنش ها کاسته و حرف خود را باورپذیر تر جلوه دهند.
برای طراحی وبسایت سازمان تان حتماً این رنگ را در نظر بگیرید. خاصه اینکه اگر درگاه پرداخت دارید و محصول یا خدماتی را به فروش می رسانید. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
برندهایی با لوگوهای آبی:
Allianz
AMERICAN EXPRESS
Lufthansa
VOLVO
اگر قصد دارید که تمرکز مخاطب تان را بید و متوجه خود کنید، حتما از رنگ قرمز استفاده کنید. قرمز اولین جایی است که چشم به دنبال آن می رود.
قرمز رنگ انرژی است و با هیجان و جابجایی تداعی می شود. از این رنگ برای اتاق نوزادان استفاده نکنید. استفاده نابجا و بیش از حد این رنگ باعث تنش می شود.
قرمز رنگ افراد خاص است و افرادی که قرمز می پوشند یا ماشین قرمز سوار می شوند یا تلفن همراه قرمز رنگ استفاده می کنند قصد دارند خود را متمایز از بقیه نشان دهند.
مخاطبان ماشین فراری قرمز و تلفن های قرمز رنگ اپل را به خاطر بیاورید. این افراد همیشه کسانى هستند که تمایل دارند متمایز از بقیه به نظر بیایند و جلوی چشم باشند.
قرمز رنگ عشق، شور، هیجان و زندگی است. اکثر عروس های چینی لباس عروس شان قرمز رنگ است. به این خاطر که آن ها رنگ قرمز را کاملاً رنگ زندگی می نامند(پرچم کشورشان نیز گواهی مستدل و مستحکم بر این صحبت است)
قرمز، رنگ اشتها نیز هست و رستوران ها و برندهای فست فود کاملاً این نکته را رعایت می کنند. هم در طراحی فضاى رستوران و هم در طراحی لوگو. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
برندهایی با لوگوهای قرمز:
CocaCola
McDonald’s
KFC
PizzaHut
VIRGIN
رنگ زرد رنگ خوشحالی، سرگرمی، شادی و بازیگوشی است. استفاده مناسب و به اندازه آن همان قدر که می تواند خوشحالی و شادی را القا کند، استفاده ی بیش از حد آن می تواند باعث عصبانیت، نگرانی و اضطراب شود؛ خاصه در افرادی که قبلاً سابقه استرس را داشته اند. در استفاده از این رنگ، نهایت دقت را داشته باشید.
همانگونه که ذکر شد، زرد، رنگی است که با سرگرمی و شادی و بازی همراه است. اگر بخاطر داشته باشید اولینPlayStationیا همانPS1با المان های زرد رنگ در تلویزیون شما نمایان می شد. یا در طراحی یکی از بزرگترین کمپانی های فیلم سازی دنیا که یک شیر و لوگوی زرد رنگ، معرف آن است:
Metro Goldwyn Mayer
در استفاده از رنگ زرد با دقت گام بردارید و کمی خسیس باشید چون استفاده ی زیاد از حد آن تنش و عصبانیت را به همراه دارد؛ به طوری که روانشناسان معتقدند اگر می خواهید یک محل عبور ایجاد کنید(مثلا در یک خیابان) که افراد توقف نداشته باشند و باعث ترافیک نشوند، حتما از رنگ زرد استفاده کنید. آدم ها خودشان با دیدن این رنگ واکنش نشان داده و عبور می کنند. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
برندهایی با لوگوهای زرد:
Walmart
Pringles
Lipton
سبز، رنگ رشد و سرزندگی است و تداعی کننده زندگی جدید است. از لحاظ روانشناسی رنگ سبز با تعادل و هارمونی ذهن، بدن و احساس همراه است و همچنین حس آرامش را ایجاد می کند. سبز تداعی کننده طبیعت، سلامتی، التیام گرفتن و مهربانی است و به بخشنده بودن و سخاوت و همدلی تشویق می کند. اگر نمی دانستید که برای کسب و کارتان از چه رنگی استفاده کنید(در هر جایی و برای هر فعالیتی) شک نکنید و از رنگ سبز استفاده کنید. بنابراین آبی و سبز دو رنگ مطمئن برای استفاده در المان ها و هویت سازمانی شما هستند.
سبز تیره با پول و ثروت و پرستیژ همراه است(رنگ های بکار برده شده در دلار، گواهی بر این ادعاست) در حالی که سبز روشن بیانگر رشد و تازگی است. در دنیای غرب رنگ سبز با پول معنی می شود؛ همانگونه که پول با رنگ سبز.
سبز ترش(که به سبز لیمویی هم معروف است) نشان از عقبه و پتانسیل درونی بالایی است که به شما پیشنهاد داده شده است. به این معنی که ما کاملاً از از پیشنهادی که به شما داده ایم، اطمینان خاطر داریم. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
برندهایی با لوگوهای سبز:
Starbucks
JOHN DEERE
bp
android
بنفش، در یک کلمه، رنگ سلطنتی است.
نشان از قدرت، ثروت و جایگاه حاکم محض دارد(تمام این موارد باید همزمان با هم اتفاق بیفتند؛ ممکن است شخصی بسیار ثروتنمد باشد اما نه از قدرت کافی برخوردار است و نه از جایگاه اجتماعی خاصی بهره مند است)
استفاده از رنگ بنفش در لوگو یا بسته بندی وماً به این معنی نیست که ما حتماً باید از خانواده سلطنتی باشیم تا از آن محصول استفاده کنیم. برندینگ یعنی ایجاد ذهنیت؛ ما قصد داریم این ذهنیت را ایجاد کنیم که افراد خاص از محصولات ما استفاده می کنند و برای افراد خاص تولید شده اند. بنابراین اگر شما هم از محصولات خاص ما استفاده کنید، قطعا شخص خاصی به نظر خواهید رسید.
بزرگترین خانواده سلطنتی دنیا در بریتانیا هستند و سلطنت با بریتانیا تعریف می شود. دیوید کامرون، نخست وزیر پیشین انگلستان پیش از استعفاء، در اکثر جلسات داخلی و خارجی و همچنین مذاکرات با قدرت های جهان، با کراوات بنفش خود حاضر می شد. او با این کار قصد داشت قدرت سلطنتی کشورش را به دنیا مخابره کند.
اگر المپیک ۲۰۱۲ لندن را به خاطر داشته باشید، تمام فضای شهر و دور تا دور استادیوم ها و المان های معرفی کننده المپیک ۲۰۱۲ به رنگ بنفش طراحی شده بودند. فقط برای اینکه به تمام دنیا هویت کشورشان را مخابره کنند. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
برندهایی با لوگوهای بنفش:
Cadbury
FedEx
Hallmark
LOS ANGELES LAKERS
YAHOO
صورتی رنگى است که با شفقت و دلسوزی و ترحم، عشق و رمانتیک بودن آمیخته شده است. همچنین رنگی است الهام بخش و گرم، مایه ی آسایش و رنگی است که امید به آینده را پیشنهاد می کند.
صورتی آرامش بخش است و فارغ از هرگونه تهدید.
همانطور که در بالا اشاره شد، نوید بخش آینده است و همواره امید را در دل ها زنده نگه می دارد. از این رو بسیاری از مؤسسات خیریه از رنگ صورتی استفاده می کنند.
(لوگوی مؤسسه خیریه محک را به خاطر بیاورید)
صورتی منعکس کننده ی لطافت، شیرین بودن و دارای انرژی بصری و احساسی است؛ از این رو استفاده از این رنگ برای محصولات، خدمات و وبسایت های مرتبط با خانم ها بسیار مناسب است. صورتی، مناسب ترین رنگ برای برندهای مرتبط با خانم ها می باشد. لوگوی ویکتوریا سیکرت از معروف ترین آن هاست. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
سالن های زیبایی، خدمات آرایشی و بهداشتی، فروشگاه های آبنبات و شکلات از رنگ صورتی استفاده می کنند.
برندهایی با لوگوهای صورتی:
VICTORIA SECRET
Barbie
Baskin Robbins
Hello Kitty
T…Mobile
در روانشناسی رنگ ها، سفید رنگ آغازی دوباره است. سفید، احساسات را تحریک نمی کند و انسان را تهییج نمی کند.
رنگ سفید این قابلیت را دارد تا راه را برای خلق هر چیز جدیدی که ذهن می تواند تصور کند، باز کند.
در علم بازاریابی مفهومی وجود دارد با عنوان:
White Space
یا فضای سفید. فضای سفید زمانی به کار می رود که شما قصد بر هم زدن حواس مخاطب یا جلب کردن توجه او را ندارید! به مخاطب تان اجازه می دهید تا خودش تصمیم بگیرد و همه چیز را بررسی کند. دلیل اینکه شما در جستجوگر تان می نویسید:
google.com
و اکثریت فضا را رنگ سفید تشکیل داده و فقط در مرکز تصویر یک کادر کوچک می بینید، به همین خاطر است. به شخص اجازه می دهید تا آزادانه راه های جدید را بدون دخل و تصرفی، خودش آغاز کند. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
سفید، رنگ صلح(بالا بردن پرچم سفید در تاریخ همواره نشان از صلح داشته است) و دوستی، رنگ تمیزی و خالص بودن است. از این رو اکثر برندهای شوینده و پاک کننده علاوه بر رنگ های دیگری که ممکن است در طراحی هایشان بکار ببرند، رنگ سفید را حتما در لوگو، بسته بندی یا تبلیغات شان استفاده می کنند.
برندهایی با لوگوهای سفید:
OralB
CloseUP
KLEENEX
مشکی رنگ قدرت، تسلط و نفوذ است.
در بسیاری از موارد می تواند غیر دوستانه، دید از بالا به پایین و بسیار جدی باشد.
در کل مشکی به رنگ قدرت شهرت دارد.
مشکی رنگ مورد علاقه جوانان است و به شدت مورد علاقه کسانی که سعی می کنند جایگاه ویژه ای در بین دوستان و جامعه خود پیدا کنند. زیرا این افراد به دنبال یافتن قدرت و تثبیت کردن جایگاهشان هستند.
مشکی رنگ جاه طلبی محض است.
تلفیق مشکی با قرمز، طلایی و یا نقره ای، تأثیر دراماتیکی را ایجاد می کند و در بسته بندی های مشکی با این ترکیب رنگ ها نشان از ارزشمند بودن و گران بودن و خاص بودن آن دارد.
برای بیزینس های لوکس استفاده از رنگ مشکی بسیار مناسب است و نشان از ظرافت و زیبایی و دقت در تولید آن محصول یا خدمت را دارد. محصولات با کیفیت بالا یا همان
High quality professional products
و همچنین کالاهای لوکس و کمپانی های ماشین های گران قیمت، رنگ مشکی را مناسب ترین گزینه برای رساندن پیام برند خود می دانند. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
برندهایی با لوگوهای مشکی:
apple
AUDI
Blackberry
MONT BLANC
نارنجی رنگ گرم، پر جنب و جوش و زرق و برق داری است. ترکیبی از انرژی و خوشی و سرگرمی است. رنگی است که آدم ها دوست دارند ریسک کنند و از آن استفاده کنند و حتی برای یک بار هم که شده آن را امتحان کنند. در روانشناسی، رنگ ماجراجویی، خوش بینی، اعتماد به نفس و اجتماعی بودن است.
از نظر روانی رنگی است که باعث ایجاد شور و انگیزه می شود و همانند رنگ قرمز باعث تحریک اشتها می شود و در بسیاری از رستوران ها از رنگ نارنجی استفاده می شود. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
نارنجی رنگ مناسبی برای اتاق ها در هتل ها هستند زیرا این رنگ احساس اجتماعی بودن و خونگرم بودن را تحریک می کند و زمانی که از این رنگ استفاده می کنید، به مشتری این احساس را می دهید که خونگرم هستید و احساس نزدیکی و صمیمیت با وی می کنید. همچنین رنگ مناسبی برای کودکان هست و اگر محصول شما اسباب بازی است و یا با مارکت کودکان سر و کار دارید می توانید از رنگ نارنجی استفاده کنید.
برندهایی با لوگوهای نارنجی:
HERMES
Fanta
طلایی رنگ کیفیت، پرستیژ و لوکس بودن است.
وقتی شما از این رنگ در محصولات یا خدمات خود استفاده می کنید، در واقع به مخاطبان این پیام را ارسال می کنید که محصولات و خدمات شما بسیار گران قیمت هستند و هر کسی قابلیت استفاده از این محصولات یا خدمات را ندارد و کاملاً اختصاصی برای گروه خاصی طراحی شده است.
طلایی از اهمیت زمان، انرژی و روح سخن می گوید و رنگ پیروزی است؛ به همین خاطر است که مدال نفرات اول در مسابقات المپیک، مسابقات جهانی و هر و مسابقه دیگری، همیشه طلایی بوده است.
اولین کلمه ای که بعد از شنیدن کلمهGoldدر ذهن تداعی می شود، کلمه لوکس است.
برند هایی با لوگوهای طلایی:
ROLEX
Lexux
Lindt
نقره ای نیز رنگی است که با پرستیژ و رفاه همراه است و از مدرن بودن سخن می گوید.
در اکثر برند های جواهر از رنگ نقره ای استفاده می کنند و رنگ نقره ای نیز همانند رنگ طلایی در برندهای ساعت و جواهر نقش مهمی دارد. به همین خاطر در طراحی تبلیغات و بسته بندی ها به وفور این رنگ به چشم می خورد و همانطور که پیش از این اشاره شد، ترکیب آن با رنگ مشکی نشان از ارزشمند بودن و گران بودن آن محصول دارد.
در برخی موارد برای نشان دادن سرعت، از رنگ نقره ای استفاده می کنند. برای همین بسیاری از کمپانی های اتومبیل سازی، از رنگ نقره ای در تبلیغات و یا حتی لوگوهای خود استفاده می کنند. برای رساندن مفهوم سرعت در تکنولوژی و همچنین در زمینه فناوری اطلاعات، رنگ نقره ای بسیار پر کاربرد است. (روانشناسی رنگ ها در بازاریابی)
برندهایی با لوگوهای نقره ای:
Mercedes Benz
NISSAN
TOYOTA
درباره این سایت